به قلم دامنه : مدرسهی سلیمانی» (۸) به نام خدا. برای شناخت افراد، یڪ شاخص بارز این است ڪه بدانیم با چه ڪسانی نشستوبرخاست داشته و دارد و با چه افرادی دوست و رفیق بوده و هست. شهید قاسم سلیمانی با یونس زنگیآبادی» رفاقت داشت و همرزم بود. آری یونس؛ برخاسته از ڪرمان، از پدری هیزمشڪن و ڪشاورز و از دامانِ مادرش قمربانو ڪه در رعایت شرع تقّید خاص داشت. همان یونس ڪه نوار سخنرانیهای امام علیهی جور و ظلم شاه، وی را به مبارزهی با شاه، شوراند. همان یونس ڪه در ڪردستان، پانزده تن از دوستانش شهید شدند و این قضیهی دردناڪ او را در دفاع از دین و وطن آمادهتر ڪرد.
همان یونس ڪه در دهها عملیات در جبههها به عنوان یڪی از فرماندهان سلحشور گردان، شرڪت داشت و در رزم و معنویت به آنچنان شایستگیهایی دست یافتهبود ڪه حاج قاسم سلیمانی وی را معاون خود در لشڪر 41 ثارالله ڪرد و نیز سفارش اڪید ڪه اگر روزی به شهادت رسید، حاج یونس» فرمانده لشڪر ثارالله شود. اما یونس در والفجر ۴ در سال ۱۳۶۴، با سری جدا از بدن به حضرت سیدالشهداء (ع) پیوست و با خیل شهیدان محشور شد.
یونس ڪه با لقمههای حلالِ هیزمشڪنی پدرش و با پرورش در دامان پاڪ مادر مؤمنهاش، قد ڪشیده بود، دوست و همنشین حاج قاسم بود. آیا همنشینی معنوی و ارزشیِ اینچنینی، دو دوست را، دو همرزم را، دو فقرچشیدهی ڪرمانی (حاج یونس زنگیآبادی و حاج قاسم سلیمانی) را بالِ پرواز نمیبخشد؟ آیا بیدلیل و علت بود ڪه شهید رشید سلیمانی با همهی خلوص و پاڪی وصیت نمود در همان مزار شهیدان ڪرمان به خاڪ سپرده شود ڪه دوستان شهیدش آنجا گِرد هم حلقه زدهاند؟ نه، هرگز. زیرا او با آنان، و با پیوستگیهای معرفتی و حُبّی و عرفانییی ڪه میانشان چون سیمان چسبندگی آفریده بود، پلّههای اخلاص و سُرور را طی نمود.
بله؛ باید رمزگشایی ڪرد ڪه ڪمالطلبی انسان، چگونه موجب میشود ڪه پلهپله تا به ملاقات با خدا بینجامد. هم یونس زنگیآبادی»، هم حسین یوسفالهی» و هم قاسم سلیمانی» از همین خاڪ پُرگهر برخاستند؛ ایران، و بیآنڪه ڪسی بخواهد از آنان قدّیس بسازد و دروغبافی ڪند، خود، زندگی و زِمام امور خود را افلاڪی ڪردند و ملڪوتی. این اُسوههای انسانی، ڪه فرزندان عادی ڪُهندیار ایراناند، نه افسانهی ساختگی»اند و نه اسطورهی خیالی»؛ واقعی و حیقیقیاند. برآمده از ایمان، برخاسته از ایران.
مدرسهی فکرت
۸ بهمن ۱۳۹۸
ابراهیم طالبی دارابی [دامنه]
درباره این سایت